درباره من

مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر

با همه گرمیم ... با دل‌های تنها بیشتر !*

 

روزگار غریبیه ...

شاید خنده های سطحی و غم‌های عمیق روی لب و دل همه‌مون عادی شده باشه

شاید وبلاگ‌نویسی دیگه رونق چند سال پیش خودشو نداشته باشه

شاید شمایی که داری این جمله‌ها رو می‌خونی دیگه حوصله‌ات نگیره بری جمله بعدو بخونی و...

شاید منم حوصله‌ام نگیره و بیشتر از این ننویسم!

چه میدونم! کی میدونه بعداً چی میشه؟

اما اگر اومدی تو این صفحه منو بشناسی، شناختی لطفاً به خودم هم بگو!

ولی چیزی که همه ازم میدونن اینه:

من یه دختر حقوق‌خوانم اما وکیل نیستم

و گاهی یه چیزایی می‌نویسم اما نویسنده نیستم

عکاسی میکنم اما عکاس نیستم

نقاشی میکنم اما نقاشم نیستم

 

میتونین فاطمه صدام کنین...

که امیدوارم لایق فاطمه بودن باشم ‍!

 

*‌شعر ازحامد عسکری

پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان