اینبار بیدل جان دهلوی

نی دیر جای ما شد نی کعبه متکا شد

در هرکجا رسیدیم ثابت قدم نبودیم

همت چه سر فرازد اندیشه بر چه نازد

اینجا صمد نگشتیم آنجا صنم نبودیم

...

یادم آمد در رهت ذوق ز سر غلتیدنی

همچو اشک خویش از سر تا قدم، پهلو شدم

....

دست و پا گم کرده ی شوق تماشای تو ام

افکند یارب سر افتاده در پای تو ام

اینکه رنگم میپرد هر دم به ناز بیخودی 

انجمن پرداز خالی کردن جای تو ام...

هیچکس آواره گرد وادی همت مباد

مطلب نایاب خویشم بسکه جویای تو ام

کیست گردد مانع مطلق عنانی* های من

موجِ بی پروایِ توفان خیزِ دریای تو ام

....

بهار آبرویم صد خزان خجلت به بر دارد

شکفتن در مزاجم نیست رنگ زرد را مانم...

نه داغم قابل گرمی نه نقشم قابل معنی

بساط آرای وهمم،کعبتین*نرد را مانم

....

عمری ست ز اسباب غنا هیچ ندارم

چون دست تهی غیر دعا هیچ ندارم

وامانده ی یاسم که از این انجمن آخر

برخاستنی هست و عصا هیچ ندارم

مغرور هوس می زی ام از هستیِ موهوم

فریاد که من شرم و حیا هیچ ندارم

شخص عدم از زحمت تمثال مبراست

آیینه!تو هیچم منما...هیچ ندارم

....

باز چون جاده به پایی که ندارد رفتن،

رفتم از خویش به جایی که ندارد رفتن

عاقبت شبنمِ وامانده هوا میگردد

اشک ،آه است به جایی که ندارد رفتن

خاک گشتیم و هوای تو نرفت از سرِما

چه کند کس به بلایی که ندارد نرفتن

هر چه بود از دل ما رفت به ناگیرایی

جز همین جنس دعایی که ندارد رفتن

پنبه ی گوش گرفته است جهان را چون صبح

مرو ای ناله به جایی که ندارد رفتن...

....

با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن

چون میوه زرد گشتیم از آفتاب خوردن

ملک تو نیست دنیا کم کن تصرف اینجا

مال حرام تا کی بهر صواب خوردن؟

....

+اینم دسترنج امروزم از جلد دو دیوان بیدل جان جسته و گریخته...

ببخشید زیاده...

شعر خوب بخونیم😉

*مطلق عنانی:مطلق العنان، خودکامه.مستبد،خود رای

*کعبتین:دو طاس بازی نرد که هر طرف اون ها ۶ عدد بوده و از جنس استخون بوده در قدیم و در اصل شاعر میخواد برای غیر قابل پیش بینی و مبهم بودن حال و روزش تشبیه رو استفاده کنه.فک کنم🤔

پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان