من و کلیم و چشم تناقض بین!

امروز میخواستم ادامه بد و بیراهای قبلیمو تو پست جدیدی منتشر کنم...

چن بارم نوشتم و پاک کردم

از اونجایی که همیشه شعر میتونه حالمو خوب کنه ...گوشیمو گذاشتم کنار و دیوان کلیم همدانی /کاشانی رو ورق زدم ...

...تا رسیدم به این بیت:

مرگ، تلخ و زندگی ،هم سر به سر درد سر است

پشت و روی کار عالم هیچ یک دلخواه نیست ...

حرفای کلیم به اینجا ختم نمیشد چند ورق جلو تر رسیدم به این بیت:

بر روی ما ز آتش سیلی روزگار 

امید بازگشتن رنگ پریده نیست...

داشتم لذت میبردم و این ابیاتو تو ذهن ثبت میکردمو گاها اشکی میریختم که گفت:

مزرع امید را از گریه نتوان سبز کرد

آب شور چشمه ما سازگار دانه نیست...

همینطور حظ مضاعف بود...تا این بیت:

لابه هنگام جفای روزگار از ابلهی ست

عجز و زاری کی اثر در خاطر جلاد داشت؟؟؟

داشت در اصل به خودش فحش میداد یا من دقیق نفهمیدم...

....

دیدین گاهی دست خودتون نیس ...اونی که باید دوست داشته باشینو بعد از چند اتفاق ...دیگه اونطوری که باید دوست ندارین!؟؟

۷
محیا ..
۱۴ آبان ۱۷:۳۳

فدات خوبم😍😘

خیلیا هم هستن اعضای خونواده ای دارن که بابت اشتباهاشون یا کمدکاریا وظلمایی که درحقشون کرده رو دوست ندارن وتازع متنفرم هستن

اجبار درونی رو راستش به خوبی درک نمیکنم...

بیشتر شبیه شکنجه خودِ! وفکر میکنم باید این اجبار درونیو حذف کرد

چون منطق وعقل میگه همچین آدمی رو نباید دوست داشت...

پاسخ :

الحمدلله❤
....
اره...قبول !اما گاهی عاشق خانواده ات هستی و یهو یه رفتار از اونا باعث میشه کل ذهنیتت...یا لااقل بخشیش نسبت به اونا خراب بشه...
اجبار درونی ...ینی هر چی ازشون بدی ببینی ...بازم نمیتونی دوستشون نداشته باشی...اتفاقا توی همین پست یکی از بچه ها بهش اشاره کرده...این دست خود ادم نیس که ...یه جور مثل اینه که معتاد بشی به دوست داشتنش!اعتیاد که عقل و منطق نمیشناسه...!
محیا ..
۱۴ آبان ۱۶:۴۴

سلام فاطمه جانم😍

چه بیتای قشنگی بودن😍

ممنون به اشتراک گذاشتی😍😘

 

شاید بعضیا مقصر خودشونن یکاری میکنن از چشمو دل میوفتن...

دیگه دراین صورت بایدی برای دوست داشتنشون وجود نداره...

پاسخ :

سلاااام محیا جون❤❤❤
خوبی؟
خواهش میکنم عزیزم...خوشحالم دوست داشتی!😍
آره اغلب خودشون مقصرن ‌‌...
اما اینم بگم همه مجبورن یه سری از افراد زندگیشونو دوست داشته باشن...و این اجبار شاید اجبار درونی باشه...شاید اون فرد عضوی از خونواده باشه ...یا هرچی!
لیلا هستم
۱۳ آبان ۱۸:۵۹

اونی که دوسش داری رو بعد از چند اتفاق دیگه مثل قبل  دوسش نداری

برای من که اصلا اینطور نیست!!!نمیشه

پاسخ :

هوم...
برای من که این شکلیه ...انگار پیمونه دوست داشتنم کوچیک و کم ظرفیت تر میشه ....
لیلا هستم
۱۳ آبان ۱۵:۳۹

ای کاش اینطوری می بود:( ولی نمیشه...

پاسخ :

ای کاش چطوری بود؟
Amir M Mehrad
۱۳ آبان ۱۳:۰۸

دیدم که گاهی با اینکه دست خودم نیست... اونی که باید دوست داشته باشم رو بعد از چند اتفاق ... دیگه اونطوری که باید دوست ندارم

و همینطور دیدم، با اینکه من نقشی توی رخ دادن یک سری از اتفاق‌ها نداشتم... ولی بعد از اونا دیگه مثل قبل دوست داشته نشدم

با داشتنِ تجربه‌ی دومی اولی برام دردناک‌تره

نمیدونم چرا، شاید چون احساس می‌کنم مقصر منم

پاسخ :

آره زاویه دومی که گفتید زاویه اولو دردناک تر میکنه...
اما بحث تقصیر نیست...
بحث حسیه که دیگه شبیه قبل نمیشه...
BooM BooM
۱۳ آبان ۱۲:۴۸

کلیم کاشانیه یا هِمدانی؟! :)

چقدر شعرای شعرای بزرگ روح‌نوازه... از خوندن متن لذت بردم

کمال سپاس

پاسخ :

معلومه که همداااانی!
خودش گفته همدانیم تو یکی از شعراش البته تو بعضی از شعراشم گفته کاشانیه!:/
خواهش میکنم
صادق علیخانی
۱۳ آبان ۱۲:۴۶

سلام

وبلاگ زیبا و خوبی دارید.
خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنید



با افتخار وبلاگتون رو دنبال میکنم

خوشحال میشم شماهم اینکارو انجام بدین


http://alikhani98.ir

پاسخ :

ممنونم...حتما
پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان