وی در داستان ها زندگی میکند!!!

مچم بدجور درد میکرد

بابا خودکار دستش گرفته بود و میگفت از خودم نمینویسم تو بگو!تکلیف توئه...

گفتم اوکی بنویسید؛موجر :حسام پور نسب زاده...فرزند عباد!شماره شناسنامه جای خالی وکالتا با اختیارات تام نسبت به انعقاد قرارداد برای شرکت راسد سازه خاوران به شماره ثبتی فلان اداره ثبت شرکتهای تجاری استان تهران...نشانی تهران بلوار سعادت اباد کوچه پنجم غربی پلاک ...

بابا 😲🤨

میگم چیه بابا جون؟بنویسید دیگه بیزحمت...

میگه غلط کردی !نکنه حفظ کردی ؟از روی یه قراردادی تو نت؟حسام پور نسب زاده رو از کجااا اوردی؟سعااادت آباد رفتی تو چند ساله؟

من😏😏😏

بابا نمیدونه من روز و شب کارم درآوردن قصه اس...دیگه نوشتن یه قرار داد بین ادمای توی قصه که کاری نداره!!!

۱۱
ناشناس
۲۳ آبان ۱۹:۳۵

چیو میگی نفهمیدم . نوشته چارچوب پارچوبود ؟

یعنی انصافا خوندیش که بفهمی !

به شوخی بود بابا :)

فقط نگو که چند بار خوندیش تا بفهمیش

خخخخ   خخخخ    خخخخ

  

کل کنجکاویم این بود که چی شد گفتی چند هفته نیستم 

اما بعد چند روز دوباره پست گذاشتی

قاعده قانونی ندارنو . قاعده قانونام بذارن نذارن . چیه  آخه :)

 

دلگیر نباش

جنابمان  مزاح فرموده ایم:) 

 

 

پاسخ :

آها...که اینطور!
ناشناس
۲۳ آبان ۰۲:۴۸

فکر کنم اینجوری بشه که 

ذات آدما     قاعده و قانونی جلوی راهم نیست ،  هستش

اما  قاعده قانونایی ،  روی  همون   قاعده و قانونی جلوی راهم نیست

درست می کنیم

تا  قاعده و قانونی جلوی راهم نیست .   چارچوب داشته باشن

که مثلا اسم این قاعده قانونای ساختگی خودمونو  بذاریم 

قاعده قانونای چارچوبی 

و اینکه توی قاعده و قانوای چارچوبی  ،  که برا خودت داری 

اینکه بگی چند هفته نیستم 

اما بعد چند روز دوباره پست بزاری     این  چیز بدی نیست 

 

آخه بچه جون ی کلمه بگو دلم خواست 

پست گذاشتم 

مغزم درد گرفت تا این چندتا خط بالا رو نوشتم :)

 

پاسخ :

من که کلا نفهمیدم شما چی گفتی چی بگم؟؟؟:)))
شوخی میکنم...ولی واقعا دقیق نفهمیدم چی گفتین...
ناشناس
۲۳ آبان ۰۱:۱۸

قاعده و قانونی جلوی راهم واسه گفتن و نگفتنش نمیبینم

این رفتار از چه صفتی میاد ؟

از شجاعت . از اعتماد به نفس یا چیزای دیگه ؟

پاسخ :

نه هیچ قاعده و قانونی ...!!!دقت کنین ادامه اش یه حرفای دیگه هم زدم!
از هیچ کدوم !نه انقدر شجاعم نه انقدر اعتماد به نفس دارم!اما چارچوب محدودیتام برام مشخص شده...این به نظرم برای تعیین آزادی هام کفایت میکنه!
ناشناس
۲۲ آبان ۲۳:۴۳

آره خوب اینم حرفیه 

دیگه از این شرطا نبندم 

شرطش اینجوری بود 

دستم رو چونم بود   چشمامو تنگ کردم 

یهو به مونیتور اشاره زدم

خودم به خودم گفتم 

شرط می بندم این ی هفته دوم نمیاره :)

 

پاسخ :

خوش به حالتون انقدر راحت میتونین ادما رو حدس بزنین!!!:)
اما تو این یه مورد بحث دووم اوردن نبود.من هر وقت حرفی باشه و وقتی برای گفتنش و نوشتنش ...قاعده و قانونی جلوی راهم واسه گفتن و نگفتنش نمیبینم!لااقل اینجا نمیبینم!مگر قاعده قانونای همیشگیم...که حتی ۱۵۰تا پست توی یه ماه فکر نکنم نقضشون کنه...
راهی آسمان
۲۲ آبان ۰۱:۱۵

شکر، ممنون

پاسخ :

راهی آسمان
۲۱ آبان ۲۲:۰۳

سلام ای "وی"

چطوری؟ بهتر شدی؟

پاسخ :

سلام
الحمدلله!
شما چطورید؟
ناشناس
۲۱ آبان ۰۳:۰۵

آخه من شرط بسته بودم

رفتن این بچه فقط ی هفته طول میکشه 

ی هفته هم نشد که :)

 

 

پاسخ :

خب شرط نبندین!:)))
سعید حیاتی
۲۰ آبان ۱۶:۳۱

اینا مگه ایموجی نبودن ؟

پاسخ :

فرق میکنه؟؟؟😂
والا من به هر چی متن نیس میگم استیکر!!!😂😂😂
سعید حیاتی
۲۰ آبان ۱۲:۰۴

😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁

پاسخ :

چی میگه این همه استیکر؟:)
ناشناس
۲۰ آبان ۰۱:۵۳

آخه بچه جون

این چه رفتنیه 

ی جوری گفتی میرم . نیستم 

گه انگار می خوای کوله ببندی  بری ارتفاعات تَبت

 

این باباتم مثل اینکه خیلی فیلم هنگ کنگی نگا میکنها 

بازم تریپ استادای شائولینو برداشته  !!!:)

 

پاسخ :

نرفتم ...هستم!:))))میخواین برم؟؟؟بلدم یه جوری برم چار پنج سال نباشم...عمر سایتو نگا کنین!!!:))))

بابا خب کمرم گرفت بیکار شدم!نشستم گوشه خونه...چیکار کنم؟در و دیوار رو نگا کنم؟۴ روز عین چییییی کار کردم تمام تنم رد داد...

مگه نمیدونین؟بابای من کلا از شائولین اومده!:)))شوخی میکنم !یه کم سخت گیره ...ولی جاااانه!
Fateme ..
۱۹ آبان ۲۳:۰۳

...از همه حسام پور نسب زاده های ناشناسی که احیانا در سعادت اباد زندگی میکنن معذرت میخوام که اسمشونو تو ورک شاپ قرارداد نویسی به کار بردم...

پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان