یه نظر کاملا غیر تخصصی!

نظر غیر تخصصی میخوام بدم؛ پسسسس، موضع گیری و دعواو تعصب ندارم و با استدلال درست قانع میشم...

ولی نظرم؛

با این مقدمه که من تلویزیون نمیبینم...واقعا! سریالایی که میبینم کاملا تکراریه...و کلا زیاد سر درنمیارم! خب؟!

و به تبع...قطعا عصرجدید نمیبنیم و اینم گفتم بارها...

ولی اینکه عصر جدید نمیبینم یه دلیل دیگه هم داره هر بار خواستم راجع بهش بنویسم تلاش کردم از دادن نظر غیر تخصصی بپزهیزم ولی حرفام موند تو گلوم...این بار بگم چون داشت پخش میشد و من فقط چند بار یه تیکه هایی در حد دو سه دقیقه ازش دیدم...

"اونم برمیگرده به گاگول فرض کردن مخاطب!"

دیدم یه جایی عروسک رو معلومه به زور چپونده تو دست دختر بچه‌ای که از سنش ۲۰ سال بزرگتره...یا آشکار مشخصه که یه سری رفتارای کودکانه به بچه‌ها دیکته شده که انحام بدن...مثل لکه دویدن و بغل کردن و گریه کردن...

اینکه یه عده این حرکتا رو باور کنن و میکنن جای خود، آدمایی مثل مامانبزرگ من!!! مثلا!!! ولی این یه حدسه که نیت پشت این قضیه که در اصل نیت درستیه ولی در عمل گند به بار آورده،بخوان بگن ما کودکانگی رو از این بچه‌ها نمیگیریم! نگا هنوز بچه‌ن!!! نگا عروسک از دستشون نمیوفته!!! نگا با لباس خواب گل منگلی و یونیکورنی میچرخن ؟! تو کوچه و بازار خرسیشون تو بغلشونه؟! اما خب باید بگم که مخاطب رو گاگول فرض کردن ... این نماد نخ نما عروسک تو بغل و این قربون صدقه‌های آبکی با سوالای کودکانه واقعا حال بهم زنه... برنامه میسازید؟! بسازید دیگه!!! چرا به مخاطب توهین میکنین؟؟؟ جرا شعورشو زیر سوال میبرید با این کارا؟! این زیر سوال بردن عقل مخاطب خیلی جاها توی این برنامه خودشو نشون میده...اونجاهایی که علیخانی میگه یااااا خدااااا...بیاااا پاییییین...نکن...بکن...دمت گرم...با یه رفتار کاملا حساب شده...خب این چه کاریه!؟! همه ما میدونیم اینو بالغ بر نود بار دیدی... تو حضورت اونجا واسه هیجان دادن و اقتضائات تلویزیونه؟؟! جای خودت یه بازیگر به کار بگیر انقدر ضایع نباشی...تا ما عین فیلم، عین سریال، عین داستان، یه حس به واقع تصنعی رو لااقل به شکل طبیعی بپذیریم...این خیلی بده که تو حرف، رفتار، اکت، کلمات اونطرف رو نفهم فرض کنیم...ابنم بخشیش از ریسک ناپذیری برنامه سازا میاد...از اینکه میخوان واو به واو طبق آیین و مقررات برنامه سازی ایران حرکت کنن و مو لا درز هیچی نره...ولی خیلی اوقات با این حرکت و افراط توش رضایت یه مخاطب عام که من باشم رو از دست میدن! همین...

 

....

پ.ن بی ربط :چالش رو راه بندازیم؟! هستین؟!

۱۲
سایه های بیداری
۲۲ تیر ۲۱:۲۱

درود و عرض ادب

 

تنبیه فیزیکی در مدارس ، در سالهای پیشین امری عادی بود .

دانش آموز به هر بهانه ای تنبیه میشد و هیچ مرجعی برای دادخواهی نبود ، الّا خود آموزش و پرورش .

یعنی داستان : « چون دوست دشمن است ، شکایت به که بریم ؟ » برقرار بود .

روزی دیر رسیدم به مدرسه . ناظم ( معاون ) چند نفر را بغل دیوار دفتر به صف کرده بود و ترکه ای در دست داشت و آن را روی هوا می چرخاند و هر کدام از بچه ها را یکی یکی مخاطب قرار میداد و با عصبانیت می پرسید : چرا دیر آمدی ؟ ( هر چند اصل کار ناشایست بود ، اما حداقل همان ناظم تندخوی  ترکه به دست ، به هر کدام از دانش آموزان فرصت میداد تا از خود دفاع کنند ) . بنده نیز با اشارۀ چوب ناظم به همان صف پیوستم . نوبتم که شد ناظم پرسید چرا دیر آمدی ؟ پاسخ این سوال خیلی ساده بود . یک جملۀ کوتاه : خواب ماندم آقا !

یا کتک میخورم میرفتم سر کلاس و یا بخشوده میشدم .

اما من پاسخی اشتباه دادم . گفتم : اینها هم دیر آمدند .

ناظم همه را بدون کتک زدن رها کرد . اما مرا حسابی ادب کرد . دست آخر که خسته شد از کتک زدن من ، گفت : یادت باشد ! هر کسی مسئول اعمال خویش است . انگشت اشارت گذاشتن روی تخلف دیگران ، به امید توجیه کردن تخلف خویش و رهایی از عقوبت و جزای آن تخلف ، نه تنها فرار از جزای عملکرد خلاف خویش ، بلکه عادی سازی آن خلاف و اشاعۀ آن به عنوان یک فرهنگ واپسین است . یعنی از فردا هر دانش آموزی میتواند به راحتی تاخیر کند و اگر از او بپرسند چرا تخلف کردی ، بگوید اینها هم کردند .

من تمام آن کتکها را فراموش کردم و حتی ذره ای کینه از ناظم محترم ندارم . اما کلامش را آویزۀ گوشم کردم و سالهاست آن را سر لوحۀ رفتار و کردار خودم قرار داده ام .

اینکه هر آنچه در تلویزیون ما و یا در جامعۀ ما اتفاق می افتد ، عین همان ، یا بدتر از آن در جوامع دیگر اتفاق می افتد ، پاسخی برای عملکرد غلط تلویزیون و جامعۀ ما نیست ، بلکه توجیه یک غلط ، با غلطی دیگر است .

یک دبیر ، هرگز توی ورقۀ امتحانی یک دانش آموز ، پاسخ غلط یک دانش آموز به یک سوال را ، با افزودن یک غلط دیگر زیر همان سوال ، تصحیح نمیکند . بلکه پاسخ صحیح را می نویسد و دانش آموز را به سوی پاسخ صحیح سوق میدهد .

گیریم که دختر همسایه ، با لباسی بسیار فجیع و ناهنجار به تراس می آید و خودش را به معرض نمایش میگذارد . یا پسر همسایه دائم پارتی های شب نشینی آنچنانی با مصرف انواع چرندیات در خانۀ خویش بر پا میکند و در و پنجره را باز میکند و پرده ها را کنار میشکد تا به خوبی دیده شود ، آیا پسر یا دختر من نیز باید چنین کنند ؟ و توجیهشان نیز این باشد که : ببین پدر محترم ! یه نگاهی به خانۀ روبرویی بکن ! اینهایی که از نظر تو ناهنجار جلوه میکند ، یک هنجار عادیست که همه انجام میدهند .

گیریم که تلویزوین فلان کشور اروپایی هر کاری میکند . هر کاری ! آیا تلویزیون ما نیز مجاز است به هر کاری ؟

دروغ یک گناه است از نظر باورهای دینی ما . شما یک خبر راست از این تلویزیون به من نشان بدهید لطفا .

تلویزیون ما آنقدر که فرهنگ ریا و تزویر را اشاعه میدهد ، یک هزارم آن را در فرهنگ راست گویی ، تلاش و اشاعه نمیدهد .

خانوادۀ فلان ورزشکار را آورده به برنامۀ تلویزیونی . نوبت به فرزند خرد سال خانواده که می رسد ، مجری می پرسد : عزیزم ! توی منزل با پدر بازی میکنی ؟ بچه با تمام صداقت و راست گویی میگوید : بله ! من و پدرم خیلی وقتها با هم پاسور بازی میکنیم . مجری انگار که نارنجک زیر دامنش منفجر شده باشد ، به کودک نهیب میزند که : باشه عزیزم ! اینها را نباید بیرون از خانه بگویی .

اگر من اشتباه میکنم ، لطفا شما بفرمائید ، آیا این ترویج فرهنگ دروغ از یک رسانۀ ملی نیست ؟

این فقط یک نمونۀ کوچک بود که عرض کردم .

شما اگر با نگاه روانشناسی و جامعه شناسی به تلویزیون نگاه کنید ، من با قاطعیت میگویم ، برنامه ای پیدا نمیکنید که حداقل یک بد آموزی در آن مشاهده نکنید . حتی برنامه های ادبی و هنری .

چرا باید برنامۀ هنری جناب فریدون جیرانی ، کارشناسش کسی باشد که کمترین بهره ای از ذوق هنری و اطلاعات هنری نبرده باشد و ادبیات کلامی او بیشتر جنبۀ چاله میدانی داشته باشد ، نه جنبۀ هنری .

و کلام آخر :

دنیای مجازی ، جایگزینیست برای آنچه ما اصلا از بیخ و بن نداریم . اگر دهها کانال تلویزیونی ، به خوبی از عهدۀ نیاز جامعۀ ما ، خصوصا جامعۀ جوان ما بر می آمد ، حتم داشته باشید آنچه امروز در فضای مجازی اتفاق می افتد ، نمی گویم اصلا ، ولی میگویم در این حد اتفاق نمی افتاد . دختر جوانی که سالها زحمت کشیده ، وقت و پول هزینه کرده تا یک ساز موسیقی یاد بگیرد ، نه در تلویزیون ( پیشکش ) بلکه در یک کنسرت معمولی که تمامی شئونات اسلامی و قوانین کشوری نیز در آن رعایت شده و قبلا مجوز اجرا یافته ، درست دقیقۀ 90 اجرای کنسرت لغو میشود . چرا ؟ چون یک دختر قرار است در آن سه تار بنوازد .

واقعا فکر میکنید بعد از این جریان ، آن دختر از کجا سر در می آورد ؟

من به شما می گویم : از فضای مجازی

چطوری ؟

من به شما میگویم : قرار بود در آن کنسرت با حفظ تمام شئونات جاری در کشور ظاهر شود . اما برای دهان کجی به آن مسئول نادانی که کنسرت او را لغو کرد ، آنگونه ظاهر میشود که شما هر روز در دنیای مجازی با صدها نمونه مثل او برخورد میکنید .

این تقصیر آن دختر جوان است آیا ؟

با سپاس از شما

سایه های بیداری
۲۲ تیر ۰۴:۲۱

با سپاس و احترام مجدد :

 

من چون سالهاست که تلویزیون را تحریم کرده ام ، نمونه های زیادی از این نوع سمها را به خاطر ندارم .

اما میتوانم به سریالی به نام " آینۀ عبرت " اشاره کنم که حدود تقریبا چهل سال پیش ساخته شده و گویا اخیرا نیز دوباره در تلویزیون نمایش داده شده است . شما اگر آن سریال را دیده باشید ، هدف ظاهری سریال ، منع جامعه از مصرف هر گونه مواد مخدر است . و نشان دادن مخاطراتی است که خانواده ها را تهدید میکند . اما در باطن ، دعوتی فراگیر برای گرایش به همان مواد است . من این مطلب را بر اساس کارشناسی اصولی بیان نمیکنم . بلکه به عنوان یک شهروند عادی عرض میکنم که هیچ گونه سواد کارشناسی نیز در این مورد ندارم .

حدود پنجاه سال پیش ، اگر در یک کوچۀ پر جمعیت یک شهر ، یک نفر معتاد یافت میشد ، خصوصیات خاص خود را داشت . از جملۀ این خصوصیات ، پیر بودن آن شخص بود . یعنی شما هرگز زیر سن پنجاه سال ، معتادی در محلات نمی دیدید . و از آن مهمتر ، هرگز زن معتاد در هیچ جا به چشم نمی خورد ، مگر در مکانهای بد و ناهنجار . و آن هم بسیار محدود و کم . و از ان مهمتر ، همان معتاد مرد مسن نیز ، در محل انگشت نما نبود . یعنی اینطور نبود که همه او را بشناسند . معمولا میانسالها و پیران محل از این موضوع آگاه بودند و آنها نیز هرگز در این مورد بحث و گفتگو نمیکردند . زیرا معتقد بودند که این نوع حرفها نباید در خانه ها مطرح شود . خصوصا در حضور جوانان . آنها معتقد به پرده پوشی و ستاری بودند و تا حد امکان از پرده دری در این موارد پرهیز میکردند . آنها معتقد بودند که بیان این نوع مباحث در میان خانواده و خصوصا جوانها ، موجب سرتقی و پر رویی آنها شده و سبب بی حیایی جوانها میشود . و چون جوانان از این نوع مباحث ، آگاهی نداشتند ، پس به تبع همان ناگاهی ، سخنی نیز در این موارد نداشتند که بگویند . یعنی نمیدانستند که بگویند . شما وقتی از چیزی خبر نداشته باشید ، مسلما حرفی نیز برای گفتن ندارید در آن مورد .

اما آینۀ عبرت ، بافور و منقل را درون خانه ها برد . هر ناآگاهی در این مورد را ، آگاهی بخشید و تقریبا کمتر جوانی یافت میشد که دیگه دم و دستگاه اعتیاد را نشناسد .

من کارشناس دینی هم نیستم . اما کدام عالم دینی گفته برای نهی از منکر ، می بایست خود منکر را نشان داد و سپس از آن نهی نمود . این به این می ماند که پدری بخواهد پسرش را از مشروبات الکلی نهی کند و برای این منظور ، بطری شرابی تهیه کند و آن را در مقابل پسرش بنوشد و به پسرش تاکید کند که هرگز این کار را نکن . و توجیهش نیز این باشد که هم حرام است و هم مضر به سلامتی . پس تو نکن .

آینۀ عبرت دقیقا همین کار را کرد . در ظاهر نهی از منکر و در باطن دعوت به منکر نمود .

شما فکر میکنید چرا در سیستان و بلوچستان ، برخی از خانواده ها دسته جمعی معتاد میشوند . دلیلش دم دست بودن و سهل الوصول بودن مواد و الات اعتیاد است . برای همین می بینید یک دختر هفت ساله از یک خانواده نیز معتاد است . وقتی در خانواده ای پدر میکشد - مادر میکشد - پسر بزرگ و میانی میکشد - دختر بزرگ و میانی میکشد ، انتظار نداشته باشید که دختر یا پسر کوچک خانواده سالم بماند .

آینۀ عبرت ، مرحلۀ اول سم بود .

بعد از آن نوبت به فیلم دیگری رسید که الان اسمش خاطرم نیست .

در آن فیلم ، پا را فراتر گذاشتند ، و اعتیاد را بیماری نامیدند ، نه اعتیاد .

باقی پرده ها نیز اینگونه دریده شد .

اگر پدری مخفیانه و دور از چشم خانواده و آن هم شاید هفته ای یکبار مبادرت به مصرف مواد میکرد ، بافور منقلش را آورد گذاشت وسط اتاق و با خیال راحت هر روز مبادرت به مصرف مواد کرد . و هرگاه کسی از خانواده اعتراض کرد ، گفت : من بیمارم و شما نباید با بیمار برخورد تند و بدی داشته باشید . باید با نرمی و ملاطفت رفتار کنید و اجازه بدهید تا دوران بیماری من تمام شود . و اگر اعراض خانواده شدید بود ، همان معتاد ، اهل خانواده را ارجاع میداد به همان فیلم و میگفت : ببین ! داره میگه من معتاد نیستم ، بلکه فقط بیمارم .

امروز من و شما ، نتیجۀ آن فیلم و فیلمهای مشابه را به خوبی و آشکارا می بینیم که سن اعتیاد به زیر 15 سال رسیده و دیگر برای خانواده ها به هیچ وجه مهم نیست که چند نفر از اعضای خانواده معتاد هستند . بلکه دعوا سر این است که تو چرا از مواد من کشیدی ؟ و هر کسی برای تهیۀ موادش ، به قدر وسعش ، چوب حراج به لوازم خانه میزند و زمانی که خانه خالی شد ، نوبت همسایه و سپس نوبت شهروند و موبایلش و اگر دسترسی به هیچ کدام نبود ، سرقت کابلهای برق شهری ، یا آهن آلات پل هوایی و الی آخر ...

لطفا نفرمائید که یک یا دو تا فیلم نمیتواند بر کل جامعه تاثیر گذار باشد . شما به خوبی در فیلم طنز " برره " آشکارا مشاهده فرمودید که شب سریال پخش میشد و صبح مردم در کوچه و بازار و اداره و ... دقیقا سکانس های آن سریال را بازی میکردند . حتی گاهی بهتر از هنرپیشه های خود فیلم .

چند سال پیش یک فیلم خارجی از تلویزیون پخش شد . در آن فیلم پسر جوانی ، نقش یک " هکر " بسیار ماهر را بازی میکرد . آن پسر جوان موهایش را بنفش و قرمز و ابی و .... رنگ کرده بود . هنوز یک هفته نگذشته بود که من دیدم اکثر پسرها ، موهایشان را به رنگ موی آن هکر در آورده اند . اینجا ایران است . یارو کاری با هنر کامپیوتر اون پسر هنرپیشه ندارد . اصلا حتی بلد نیست کامپیوتر را روشن و خاموش کند . فقط فکر میکند اگر موهایش را اونطوری رنگ کند ، او نیز " هکر " بسیار ماهری شده .

یک فیلم یا سریال ، میتواند به اندازۀ ده ها میلیون معلم و استاد ، کاربرد داشته باشد . خیلی سریعتر از آنها و خیلی فراگیرتر از تعالیم آن معلمین و اساتید .

اگر آن فیلم یا سریال ، تعالیم مثبت داشته باشد ، به طور حتم و یقین ، مثبت را در جامعه اشاعه میدهد و اگر منفی باشد ، منفی را . و چه بسا در جامعه ای مثل جامعۀ ما ، کاربرد منفی ، فراگیرتر از مثبت باشد .

نیازی نیست که حتما کارشناس جامعه شناس ، روانشناس ، رفتار شناس و .... باشیم تا اینها را بفهمیم .

کافیست دو نوع رفتار متفاوت را ، نه بیرون از خانه ، بلکه درون خانۀ خود ، میان خواهر و برادر کوچکتر و یا فرزندان خود به نمایش بگذاریم و نتیجۀ آن را ببینیم . بیش از 90 درصد آنها ، دقیقا همان کاری را انجام خواهند داد که در رفتار ما مشاهده کرده اند . بی آنکه بدانند ، موضوع درست بود یا غلط . جایی که یک حیوان میتواند با تمام تمایزهایش از انسان ، رفتار یک انسان را به نحو احسن تقلید کند ، چرا نباید کودکان و جوانان ما نتوانند ؟ در حالی که تنها تمایز انها با ما ، فقط در کوچکی و بزرگی سن است . و تازه ، همین یک امتیاز برای آنهاست . چون ما در کودکی و نوجوانی بهتر و سریعتر یاد میگیریم .

با سپاس از حوصله و بردباری شما

پاسخ :

من ایینه عبرت رو ندیدم اما متوجهم چی میگید...
این قابلیت رسانه هاست...
نه فقط در ایران که در تمام دنیا هست. مثلا وقتی مارلون براندو توی یه فیلم سیگار میکشه، یه عالمه آدم دلشون میخواد سیگار بکشن تا ففط شبیه مرلون براندو باشن...میدونین چی میگم؟
این فقط مخصوص ایران نیس هرچند همش اشتباهه... یا امروز که دختر و پسرای نوحوان جذب گروه های خوانندگی خارجی کره ای شدن و شبیه اونا لباس میپوشن و شبیه اونا رفتار میکنن و زار و زندگی میفروشن که فقط یه بار برن کنسرت اونا... 
این قابلیت تاثییر پذیری و ریختن قبح یه رفتار زشت فقط تو تلویزیون نیست...توی فضای مجازی بیشتره حتی! رابطه آزاد دختر و پسر، داشتن حیوون خونگی و هزار مثال دیگه نتیجه به رخ کشیدن همون منکریه که میگید...
در کل با حرفتون موافقم تو این زمینه!

مرسی از وقتی که میذارید:)
سایه های بیداری
۲۱ تیر ۲۳:۱۱

با احترام و عذر خواهی از بابت عدم اظهار عرض ادب در کامنت نخست

و همچنین سپاس از بابت آشکار نمودن نوشتار پیشین .

 

راستش منظور بنده از کلی گویی ، سیاه نمایی تلویزیون نبود . زیرا چه من بگویم و چه نگویم ، متاسفانه تلویزیون سالهاست که رو سیاه است . راه دور نرویم . مثلا همین نشان ندادن آلات موسیقی . من هرگز متوجه نشدم که خود موسیقی حرام است ؟ یا آلات موسیقی ؟ یا هر دو ؟ و یا هیچ کدام ؟ و یا اینکه اصولا دین با موسیقی هیچ گونه دشمنی ندارد ، بلکه این سلیقۀ شخصی تلویزیون نشینان است که بر هشتاد میلیون ایرانی تحمیل میشود . تلویزیونی که با بودجۀ عمومی و از جیب مردم اداره میشود ، اما هرگز مخاطب خود را داخله آدم حساب نمیکند .

فرض کنیم شما باغی دارید که روزانه 5 ساعت نوبت آب دارید تا باغ خود را آبیاری کنید . آب بسیار زلال و خنکی است و هیچ گونه آلودگی خاصی ندارد که محصول شما را نابود و یا صدمات جبران ناپذیری به آن بزند . اما هر روز ، حدود بیست سی تا مار آبی نیز همراه آب ، به باغ شما سرازیز می شود و شما چون مجبور هستید ورودی " کرتها " را با دست باز کنید تا آب در تمام قسمتهای باغ شما جاری شود ، با همۀ احتیاط های لازم ، باز هم هر چند وقت یکبار ، توسط ماری گزیده میشوید و چه بسا یکبار توسط ماری با سم قوی گزیده و از بین بروید . لذا همواره یک دلهره در وجود شما موج میزند . چاره ای هم ندارید . چون آب دیگری وجود ندارد که شما آن را با آب فعلی جایگزین کنید .

آن باغ ، همان کشور ماست . آن آب همان تلویزیون ماست که در ظاهر زلال و خنک است . و آن مارها ، همان برنامه های سمی سیماست . فرض کنیم کلام شما صحیح و تعمیم دادن همۀ مارها به کل آب جاری ، کار خطایی باشد . اما از کجا میدانید که کودکی نا دانسته و ناخواسته دچار مار گزیدگی نخواهد شد ؟ و یا حتی بزرگ سالی ؟ مگر همۀ بینندگان سیما به اندازۀ شما مهارت تفکیک خوب از بد را دارد ؟

پاسخ حتما منفیست . چون مخاطبین تلویزیون ، از همه رنگ هستند . گیج و گنگ - دانا - نیمه دانا - نابغه - نادان - و ....

پس در باغی که هر روز هشتاد میلیون دست برای آب دراز میشود ، راه چاره ، مراقبت از هشتاد میلیون دست نیست ، بلکه صافی توری گذاشتن در مسیر آب است تا از ورود مارها پیشگیری شود . حالا اگر معلوم شود که مارها را خود صاحب اصلی آب در آب می اندازد تا به عمد برخی را دچار مار گزیدگی کند ، در آن صورت شما با کل آب مشکل خواهید داشت نه با مقداری از آن . چون هرگز نمیدانید که مار در کدام قسمت آب شناور است . خصوصا اگر آبشناس و مار شناس ماهری نیز نباشید . که در آن صورت همیشه در معرض مارگزیدگی هستید .

آنچه بنده عرض کردم دقیقا همین بود . اینکه برخی مثل شما دارای قابلیت شناخت هستند ، دلیلی نمیشود که همۀ مخاطبین تلویزیون دارای قابلیت شناخت و تحلیل و تفسیر و تفکیک خوب از بد باشند . لذا اگر مثلا من بگویم تمام آن آب سمی و غیر قابل استفاده است ، حرف چندان بیراه و بی ربطی نگفته ام .

و اما در رابطه با برنامۀ مورد نظر شما :

هم شما میدانید و هم بنده ، که اکثر مخاطبین دو آتشۀ برنامه های آن مجری خوش سیما و خوش چهره ، دختران غرق در اوهامند که در خیال خویش ، وی را همان شاهزادۀ سوار بر اسب سفید میدانند که از قضا فقط و فقط برای او برنامه اجرا میکند و لا غیر . یعنی تک تک آن دختران خود را سوار بر ترک اسب سفید وی میدانند با جامه ای سفید در نقش عروس شاهزاده . حالا شما از آن مجری بینوا چه انتظاری دارید وقتی اینهمه کشته مرده و فدایی جان بر کف دارد ؟ آیا من و شما جای ایشان باشیم ، خود را نه زیاد ، بلکه کمی تا قسمتی نمیگیریم ؟ البته که قیافه هم میگیریم و گاهی نیز نگاه از بالا داریم . گیریم که تنی چند از رویاپردازانمان از ما ببرند و فاصله بگیرند . البته به شرطی که بفهمند . باز هم خیل عظیمی هنوز هست که در خیال خویش با رویای وصال ما ، هر روز صد بار بمیرند و زنده شوند . و همین ما را بس . باقی نیز افسانه ای بیش نیست . اینکه برنامه چه شد و به کجا ختم شد ، در درجۀ چندم ماجراست . مهم همان تهی عقلان دلباخته است که ما بیشمار در بیشمار داریم .

پاسخ :

خواهش میکنم...ممنون از شما...بزرگوارید 

نظر شما بسیار محترمه و من نمیتونم بگم که صد درصد مخالفم
راجع به آلات موسیقی به صورت ویژه نظر تخصصی نمیتونم بدم چون اطلاع خاصی از آیین نامه و مقرراتش ندارم ...ولی خب سوالتون در کل سوال خوبیه!

ولی اینکه مار سمی این برنامه ها هستن؛ واقعیتش من انقدر سمی نمیدونم اوصاع رو...شاید دارم اشتباه میکنم ولی خب...این نظرمه!


راجع به عشق و عاشقی دخترای نوحوان، شما میگید چون علیخانی کشته مرده زیاد داره عصر جدید این شکلی ساخته شده؟:)))
نظر جالبیه...
سایه های بیداری
۲۱ تیر ۱۹:۴۳

راستش نه تنها علاقه ای به آکواریوم نداشتم ، بلکه همیشه دارندگان آن را نهی میکردم از زندانی کردن ماهی ها در جعبۀ تنگ .

زیرا عقیده داشتم حتی ماهیها نیز باید بهره مند از آزادی باشند ، حتی اگر معنای آزادی را نفهمند .

اما برنامه های از دم بد آموز تلویزیون مرا واداشت که به آکواریوم فکر کنم .

یعنی دل و رودۀ تلویزیون را بریزم بیرون و از قاب آن آکواریوم بسازم .

اما نشد . چون با باور قبلی هم آهنگ نبود و همچنان آکواریوم را زندان ماهی ها میدانستم .

لذا 15 سال پیش ، برای همیشه تلویزیون را خاموش و خودم را از آزار نامحدود تلویزیون رها کردم .

میدانم که سخن شما محدود به همین برنامه که اعلام فرمودید هست . نه به کل تلویزیون .

اما من در تمام برنامه های آن ، چیزی به جز توهین و تحقیر و دروغ ندیدم .

و ای کاش فقط همین مقدار بود .

خوشبختانه در این مملکت هنوز قانونی که نگاه نکردن تلویزیون را جرم و آن را مشمول جریمه و زندان و .... بداند ، وجود ندارد .

البته دور و بعید نیست که برای آن هم قانونی بسازند . همانند صدها قانون دیگر که ساختند و پرداختند .

مثل قانون دوچرخه و موتور و ورزشگاه و ...

اما یک حقیقت را نیز باید بگویم .

اینکه تلویزیون و برنامه هایش به درد میخورد یا نه ، راستش هیچ ربطی به مسئولین محترم ندارد .

بلکه مستقیما مرتبط با تماشاگران آن است .

جایی که هزاران دختر و پسر جوان ، صف میکشند تا فلان هنربند آبکی را چند ثانیه ببینند و عکسی یادگاری با او بگیرند و در صورت عدم موفقیت ، زار زار گریه میکنند که گویی پدر و مادرشان مرده و یتیم شده اند ، دست پخت مسئولین محترم در عملکرد تلویزوین از سرمان نیز زیادیست . و خوب میدانم که اکثر شما با این ایدۀ بنده کاملا مخالف هستید . اما چه مخالف باشید و چه موافق ، تلویزیون من همچنان خاموش خواهد بود . بدون هیچ گلگی از هیچ کسی . و حتی بسیار سپاسگزار از همۀ دست اندرکاران . زیرا ، اولا : 15 سال هزینۀ مصرف برق آن در جیبم مانده . دوما : 15 سال زحمت گرد گیری و اتلاف وقت نیز در جیبم . سوما : هزینۀ تعویض تلویزیون فرسوده با تلویزیون نو . چهارم : هزینۀ عینک و کم سو شدن چشمهای مبارکم . پنجم : هزینۀ تخمه هایی که پای تماشای فوتبال باید به هدر میدادم . ششم : ذخیره سازی اشکهایی که می بایست حین تماشای سریالهای بسیار سوزناک تلویزوین می ریختم و نریختم و امروز میتوانم کلی پیاز پوست بکنم و اشک بریزم بی آنکه دچار کمبود اشک شوم . و دست آخر هفتم : مغز نیمه معیوبم ، همچنان نیمه معیوب است و هنوز به خرابی و اسقاط کامل منجر نشده که در نوبت دریافت مغز باشم . خدا را شکر و صدهزار مرتبه شکر .

موفق باشید .

پاسخ :

با بخشی از صحبتاتون موافقم...
اونجایی که میگید مخاطبه که سطح کار رو بالا یا پایین میبره... درسته واقعا! البته نه برای تلویزیون بلکه برای همه محصولات عرضه شده برای مصرف کننده، اون مصرف کننده اس که با سطح توقعش یه محصول رو ارتقا میده یا پس میزنه یا به طور کلی تغییر میده....

با بخشیش مخالفم...اونم اون بخشی که میگید همه برنامه ها توهین و تحقیره.‌..من اینو واقعا نمیتونم تعمیم بدم! خیلی موافق نیستم...نمیتونم همه چیز رو انقدر سیاه ببینم! مثلا نظر من اینه که خیلی از برنامه هایی که مجالی واسه بررسی تخصصی موضوعات دارن، واقعا دارن خوب عمل میکنن...
در هر صورت خیلی اوقات هم کمتر به مخاطب اهمیت داده میشه که خب...انکار ناپذیره!

به هر صورت...

مرسی از کامنتتون و ارائه نظر:)
معین پاکجو
۲۱ تیر ۰۵:۲۸

سلام مجدّد،

 

رسانه، خیلی پیچیده شده!

می‌شه تا حدود بسیار زیادی گفت و تعمیم داد، اون چیزی که می‌بینیم و می‌شنویم و می‌خونیم، فرسنگ‌ها با حقیقت فاصله داره.

 

لذا،

لایه‌ها و بطن‌های بسیاری برای تحلیل و موشکافی رسانه وجود داره که هر کدوم‌شون، می‌تونه بحث‌هایی بس طولانی رو در پی داشته باشه.

 

به همین دلیل، سخن رو کوتاه کرده و با بیان این که:

"عصر جدید، بسیار هم عامدانه، به تحمیق مخاطب می‌پردازه؛ و این، روش دیده‌شدن و جذب مخاطبشه!"

 

بخش نظرات رو تَرک گفته و خودم رو برای چالش جدید، آماده می‌کنم!

😅

 

 

 

از توجّه‌تون سپاس‌گزارم،

🙏

پاسخ :

درست میگید.بحثی نیست...

ولی چرا باید این روش جذب مخاطب کنه؟ واقعا با این روش کسی جذب میشه؟؟؟؟؟ جمله عجیب و جدیدی بود واقعا...

حتما حتما خودتونو آماده کنین ...

زنده باشید.
بابت کامنتاتون ممنونم:)
معین پاکجو
۲۱ تیر ۰۰:۲۹

سلام مجدّد،

 

می‌دونم، شما هم معتقدید، هوش‌مندی به امکان گول زدن مخاطب، طوری که متوجّه نشه، نیست.

😉

 

ولیکن،

پس چرا، با وجود این که در طول روز، به شیوه‌های مختلف، در حال گول خوردنیم، امّا، اعتراض‌مون محدود به چند مورد خاص می‌شه؟

 

 

سؤال بَعدی:

چه چیزی باعث شد که به این موضوع بپردازید:

انزجار درونی از "تحمیق مخاطب توسّط تلویزیون"؟

و یا، اقدام نامحسوس تلویزیون برای در کانون توجّه قرار گرفتن دوباره (حتّی به غلط)؟

🧐

پاسخ :

قطعا همینطوره که میگید...

حرف من این بود؛ اقتضای رسانه در وهله اول جذب مخاطبه یا فراری دادنش؟! رسانه ای که مخاطب رو از خودش دور میکنه رسانه ی هوشمندی نیس به نظرم...حتی فارغ از هر فکر و اندیشه گول زننده یا غیر اون...مبگم من خیلی وارد نیستم! ولی حس میکنم وقتی منو پس میزنه، با دید اول و با کمترین تعمقی؛ داره بد عمل میکنه! یا دست کم خوب عمل نمیکنه...

ولی ضمن این حرف؛ یه مقداری دامنه بحث شما موسع تر از حرف منه! من به تلویزیون انتقاداتی دارم اما الان انتقادم به کل تلویزیون نیس، به یه برنامه خاصه!دلیل انتقاد من تحمیق مخاطب توسط یه برنامه خاص تو عملکرد و برنامه سازیش بود...من تلویزیون رو به تیر عصر جدید و اخبار و غیره نمیزنم... معتقدم همین که داره امنیت اخلاق خانوادگی رو حفظ میکنه و برنامه میسازه واسه دنیا و آخرتش بسه...ولی خب مجددا میگم، این مانع انتقاد نمیشه... چون راه زیاااااد داره واسه بهتر شدن!شاید همین دلیل من باشه واسه انتقاد...من رسانه اولم تلویزیونه!رسانه مادرم بوده و رسانه فرزندم هم هست...من مخاطب یوتیوب و نتفلیکس و ماهواره نیستم... وقتی میبینم رسانه من، با برنامه هاش، خوب عمل نمیکنه، ناامید میشم! انتقاداتم بروز پیدا میکنه!

+انتقاد صدا و سیمایی به طور کلی هم زیاد دارم...ولی خب چون غیر تخصصیه باید بمونه تا وقتی کاسه صبرم لبریز بشه:))))
معین پاکجو
۲۰ تیر ۲۳:۰۷

سلام و وقت به‌خیر،

امّیدوارم حال‌تون خوب باشه.

 

 

سؤال این‌جاست؛

آیا، تنها، رسانه‌ای مثل تلویزیون این حسّ رو در شما ایجاد می‌کنه؟

🧐

 

 

در پناه حق،
🙏

پاسخ :

سلام
وقت شما هم بخیر...

نه واقعا!! اینم مسئله ایه...فقط تلویزیون نیس! خیلی از رسانه‌ها باعث میشن حس کنم خیلی به عقل مخاطب اعتقاد ندارن... ولی خب میدونین خیلیاشون یه کم هوشمندی دارن واسه کتمان این حرکت ...متاسفانه اون هوشمندی توی تلویزیون کمه...
صـــالــحـــه ⠀
۲۰ تیر ۱۵:۰۴

نظرتون کاملا منطقیه :)

پاسخ :

سلام
خوشحالم اگرچه غیر تخصصی بوده، غیر منطقی نبوده..ممنونم:)
آرا مش
۲۰ تیر ۰۹:۱۷

سلام :)) 

نظر تخصصی‌ای در این زمینه ندارم و باهات موافقم ولی کلا خیلی سخت نمی‌گیرم و موشکافانه و نقادانه نگاه نمی‌کنم، نمی‌دونم درست یا غلط اینطوری‌ام :)) 

منم با چالش شدیدا موافقم مخصوصا از این داستان نویسی‌ها‌ :))

پاسخ :

سلاملکم
مرسی از موافقتت:)) منم بیکاری فشار آورده بود گفتم یه نظر غیر تخصصی ارائه بدم:)))

به به...مرسی از همراهیت:)
زری ...
۲۰ تیر ۰۲:۰۲

اها از ایناس که داستان توسط کامنتای بقیه تکمیل میشه ؟ :)

پایم شدیدا :)

پاسخ :

آره تقریبا...
خب خدا رو شکر...مرسی از همراهیت
زری ...
۲۰ تیر ۰۱:۲۷

چالش چیه ؟ :))))

انشالله یکم رونق بدین به این بیان سووکووت کرده

پاسخ :

یه چالش با پیشنهاد یکی از دوستان ...باید یه داستان طنز بنویسیم! میگم توضیحاتشو...
اره واقعا...تو سکوت محض فرو رفته بیان‌...
زری ...
۲۰ تیر ۰۱:۲۶

این فصلش خیلی بع طرز دااااغاااان کننده ای مخاطب و خر فرض کردن و یه رفتارای فوووق فیک نمایش دادن

مثلا سر اجراهای فینال /:

اون دختره که میگفتن عهههه بیا خیلی یهویی بازیگری هم امتحان کن با خانم فلانی اتود بزن

خیلی یهویی /:

 

ولی خب من عصر جدید و میبینم واسه خود اجرا ها نه واسه پشت صحنه ها و اون چرت و پرت حرف زدنا ی بین اجرا ها ...

پاسخ :

هوم...
واقعا همینطوره!
البته بلانسبت ما:))) خر چیه؟! همون گاگول بهتره:)))

من ببینم فقط حرص میخورم...
از طرفی تو دوره اولش که میدیدم گاهی اوقات حسودیم میشد دیگه کلا نگاه نکردمش از اون موقع...ولی خانواده نگاه میکنن..
پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان