من و فکاهه...!چه صحبتیه؟

یکی نیس بگه اون نوشته من فکاهی نبود ابلهِ صورت نابووود‌!

البته فکاهی بد نیست هاااا...اما من فکاهه نویس نیستم...میفهمی؟

فقط به خاطر اینکه یه کلمه نوشتم حتما قدیمیا وقتی عاشق هم میشدن به جای مزخرفات مرسوم به هم میگفتن" خون شد دلم از حسرت آن لعل روانبخش!"ینی چییییی؟این میشه فکاهی ؟؟؟

شما بگید...!

شما به این نظر میخندید؟شما به شعر حافظ میخندید؟

۸
سایه های بیداری
۱۹ تیر ۱۵:۳۵

یک انتقاد و یک پیشنهاد :

اول انتقاد :

آن کاربر محترم فرموده اند : « اونها فقط افکارشان را در قالب کلمات انتقال میدهند . چه اشکالی دارد در مقابل کسی که توی چشمات خیره میشه و بهت میگه : ازت متنفرم ؛ لبخند بزنی و ازش تشکر کنی ؟ بابت اینکه اینقدر با تو صادق بوده و افکارش را با تو به اشتراک گذاشته . لبخند بزن و تشکر کن . خیلی شیک و مجلسی ....

پاسخ بنده : نمیدانم ایشان آقا هستند یا خانم . اما اگر طرف مقابلش توی چشماهایش خیره بشه و زن و دخترش و یا خواهر و مادرش و یا شوهرش را با رکیک ترین الفاظ مخاطب قرار بدهد که صد البته فقط کلمات است و لاغیر ، آیا ایشان به سفارش خود عمل میکنند و لبخند میزنند و از طرف مقابلش تشکر میکنند که اینقدر صداقت داشته اند که افکارشان را صادقانه بیان کرده اند ؟ آن هم شیک و مجلسی ؟ و آیا لحظه ای در ذهن مبارکشان تداعی نمیشود که آن الفاظ رکیک که در مورد خانوادۀ ایشان بیان شد ، صداقت کلام گوینده بود یا صادق بودن جنس کلماتش در مورد خانواده اش ؟

دانایی و فهم و نادانی و نفهمی و هر آنچه از تاریخ بشر میدانیم از طریق همین کلمات برای ما منتقل شده . باید از کنارشان « شیک و مجلسی » عبور کنیم بدون وقوف به عمق معنای آن کلمات ؟

فهم و دانایی ، همانند پماد ضد آفتاب نیست که آن را از داروخانه تهیه و بر پوست خود بمالیم تا در مقابل سوختگی از تاثیر اشعۀ آفتاب ، پوست ما را حفاظت کند . دانش بشری در هر زمینه ای که باشد ( خوب یا بد ) از طریق همین کلمات قابل انتقال هستند نه از طریق مالش پماد کلمات .

از نظر من اینگونه روانشناسی آدمهای دور و برمان و ارائۀ اینگونه تز جامعه شناسی از جامعه ای که در آن زندگی میکنیم ، به درد دوران غار نشینی هم نمیخورد . چه برسه به الان . و در ادامه : سوالات ایشان ، نه پایۀ علمی دارد و نه پایۀ اخلاقی . فقط یه سری سوال خودفریبی است که به نظرم فقط به درد خودشان میخورد . حداقل به درد من یکی نمیخورد .

 

و اما پیشنهاد :

حاضر جوابی ( نه در حد و حدود غیر اخلاقی ) یکی از عملکردهای انسانهای فرهیخته در مقابل آدمهای کم عقل و بی عقل است . نیاز نیست شیک و مجلسی به گفتار و کردار و رفتار برخی انسانهای ابله بخندیم و شیک و مجلسی هم از آنها به خاطر صادق بودن در ابلهی خودشان تشکر کنیم . فقط کافیست در نقطۀ لازم ، کلام لازم را در ترازوی سنجش وی قرار دهیم .

در مقابل آن شخص که نقطه نظرات شما را ( مثلا یک مطلب ادبی را ) فکاهی میداند ، فقط همین پاسخ کافیست : من فکاهی ننوشتم . اما عقل فکاهی شما ، آن را فکاهی ارزیابی کرد . به نظرم عقل شما نیاز به یک سرویس اساسی دارد .

 

اینگونه پاسخ دو نتیجۀ خوب دارد :

اول حال دلتان را خوب میکند

دوم طرف مقابل را وا میدارد از این به بعد در ارائۀ نظراتش بیشتر دقت کند .

 

و خداوند شیک و مجلسی را آفرید .

پاسخ :

با حاضر جوابی تا حد خودش موافقم ...هنوز هم...راهکار‌مناسبی برای شرمنده نشدن جلوی خود ادم و وجدانشه...
فابر کِی.
۰۶ مرداد ۲۱:۰۱
بقیه فقط نظر دهنده‌اند؛ اون‌ها فقط افکارشون رو در قالب کلمه انتقال می‌دند؛ چه اشکال داره در مقابلِ کسی که توی چشمات خیره می‌شه و با همه‌ی وجودش بهت می‌گه: "ازت مُتنفرم"، لبخند بزنی و ازش تشکر کنی؟ بابت این‌که این‌قدر با تو صادق بوده و افکارش رو با تو به اشتراک گذاشته! کار راحتی نیست، قبول دارم، اما فقط لبخند بزن و تشکر کن. خیلی شیک و مجلسی.

پاسخ :

آره ...خیلی شیک و مجلسی ...
ممنون از راهنماییتون...🙏
فابر کِی.
۰۶ مرداد ۲۰:۴۳
من دارم سعی می‌کنم ریشه‌ای حلش کنم و خب یک سری سوالات برام پیش اومده که دارم در دراز مدت روش فکر می‌کنم و روی خودم هم کار می‌کنم که بتونم حلش کنم. سوالات رو برات عنوان می‌کنم شاید برای تو هم راه حلی باز کرد. 
حرف چیه که تاثیر می‌ذاره؟ کلمه چیه که منو تحت تاثیر قرار می‌ده؟ چی باعث می‌شه من توسط حروفی که انسان‌ها خلقش کردند یا واژه‌های قراردادی که اون‌ها تعیین کردند این‌قدر از کنترل خارج شم؟ واقعا باید این‌قدر روی کلمات حساس باشم؟ واقعا نظرات بقیه این‌قدر برام مهمه؟ چرا نسبت به حروف بعضی آدم‌ها بی‌تفاوتم، اما همون حرف وقتی از دهنِ کس دیگه‌ای خارج می‌شه این‌قدر برام مهم می‌شه؟ حرف‌ها و کلمات مهم‌اند یا آدم‌های پشتِ کلمات؟ چی آدم‌ها رو این‌قدر برامون مهم می‌کنه؟ واقعا نیازه که این‌قدر یک نفر رو توی افکارمون بزرگ کنیم؟ واقعا نیازه که بذاریم کلمات تا این اندازه احساسمون رو توی کنترل خودش بگیره؟
و سوالاتی از این قبیل.

پاسخ :

خود این سوالات باعث میشه یه جوری آدم پی ببره که چقدر احساس ناراحتیش پوچ و بی اساس بوده ...
من الان این حسو دارم ...
ممنونم ازتون...
فابر کِی.
۰۶ مرداد ۲۰:۳۰
خوبه که گاهی فقط شنونده باشی. البته خود من هم از این نوع احساسات مبرا نیستم اما حداقلش اینه که سعیم رو می‌کنم.

پاسخ :

آره منم سعی میکنم ...بیشتر اوقات هم سکوت میکنم...اما این فکر نکنم زیاد کار ساز باشه ...باید تمرین کنم حرف دور از منطق ناراحتم نکنه...یه گوشم در باشه یه گوشم دروازه!
فابر کِی.
۰۶ مرداد ۱۹:۵۰
اون از دید خودش همچین نظری داد؛ زندگی کلا برای بعضی‌ها فکاهیه.

پاسخ :

آره ...هر کی نظر خودشو داره
نگاه کوهستان
۰۶ مرداد ۱۹:۳۰
رفت و آمد از روستا تا شهر برام خیلی سخته
گاهی پیش میاد یه ساعت بیشتر باید سر جاده منتظر شم کلافه کننده ست این وسط ما غریبه هم هستیم بینشون دیگه تمرکزشونم زیااااااده اذیت میشم

شاید فهمیده باشه بعدش
بی خیالش بابا اگه بهش اجازه ندی اون چه تاثیری تو زندگیت داره؟ فقط یه همکلاسیه میتونی اینطوری بهش نگاه کنی؟

پاسخ :

آره بابا ...بیخیالش ...
البته اون حق نظر دادن رو داشت...
ینی کلاس این حقو به همه میده راجع به داستانا نظر بدیم...
بیخیالش شدم
نگاه کوهستان
۰۶ مرداد ۱۹:۲۱
خوش بحالت کلاس داستان میری منم خوشم میاد موفق باشی
خوب میکنی ناراحتیتو بیان میکنی

پاسخ :

ناراحتیمو بیان کردم...ولی حیف اونی که ازش ناراحتم نمیفهمه !اون لحظه یه لبخند مسخره تحویلش دادم و گفتم مرسی از نظرتون!
خب سرچ کنید تو شهرتون حتما یه کارگاهی چیزی هست!
نگاه کوهستان
۰۶ مرداد ۱۹:۰۶
شما ناز شما خوب 
بگو چی ناراحتت کرده دوست جدید خوش فکرم؟

پاسخ :

یه یادداشت یهویی بود بعد از کلاس داستان! ‌‌یکی از همکلاسیام گفت فکاهی نوشتی یه کم بهم برخورد ...
شما نازتر ...شما خوب تر!❤
پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

آرشیو مطالب
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان