صرفا خلاصی مغز...

*از موضوعات بین رشته ای خوشم میاد! 

یعنی از یه نواختی موضوع و منبع بدم میاد... و دوست دارم منبع هام متنوع باشن...در نهایت نشد موضوعم بین رشته ای باشه...

اما

یه موضوع انتخاب کردم که منبع متعدد داره و از این قضیه خوشم میاد...

ولی مشکلش اینجاس و استاد هم بارها بهش اشاره کرد که وسیعه... یعنی این مبحث زیادی جای کار داره و خلاصه نتونم جمعش کنم بد میشه...

....

*خیر سرم ۶۰۰ و خرده ای دادم واسه تعمیر موبایل ...دو روز بستری و کلی خرده و فرمایش و قر و فر و تحمل گوشی درب و داغون یکی از اعضای خونواده که قطعا اگه توان بیشتری واسه ارائه خدمات داشت حتما ازش کار میکشید.‌‌..

دیروز عاااالی بود...

امروز که سیم کارت توش انداختم دوباره مشکلاتش رخ نمایان کرد!!!

...

*از صبح آقا و خانوم همسایه آخر کوچه دارن میکوبن تو سر هم و گاهی بیرون و گاهی داخل خونه هم رو میبندن به مشت و لگد و ناسزا...

دارم دیوونه میشم فکر کنم از دستشون...آشکار میپرم هوا از صداهاشون...استرس میگیرم وقتی با توصیه همسایه ها میرن تو خونه...همش فکر میکنم نکنه بلایی سر هم بیارن...

امروز مامان میگفت عمرا با این اخلاق بتونی تو دادگاه دووم بیاری...

قابل تامل بود! زیااااااد!

ولی من قبلا اینطوری نبودم!

...

* بابا تو حیاط بود که دوباره دعوا کردن... رفت در  رو باز کرد یه لحظه نگاشون کرد ...در رو بست...نرفت سوا کنه! اصلا نیمدونم چه خبر بود که حتی نرفت تو کوچه طبق معمول بگه صلوات بفرست تمومش کن...

...

* امروز لازم بود واسه یه کاری ۷۰۰ تومن داشته باشم... خرج گوشی موبایل شد! اون کار موند رو هوا و موندگار شد...

الان نه گوشیه درست شده نه اون کاره پیش رفته! 

دوست دارم کله خودمو و اون اقای تعمیرکار که گفت بفرمایید درست شد و فلان بکوبم تو دیوار:((

...

* یه وقتایی هرچی بیشتر سعی کنی؛ کمتر نتیجه میگیری! چرااااااا؟

۲

خدایا توکل به خودت...

موضوع پایان نامه ام هم مشخص شد...

توکلت علی الله...

۲

ای صبحدم یکدم مدم...

فقط این موقع ها یه جمله از فتح خون آوینی میاد تو ذهنم...

" و حسین ع دیگر هیچ نداشت که فدا کند؛ جز جان..."

به اونجا رسیدن که هیچ...

نزدیک شدن هم ...

حتی به حرف ساده نیست!

فدا شدن و فدا کردن در راه حق...حقیقت! ایثار یعنی همین ...

 

"مکن ای صبح طلوع..."

 

+یادش بخیر قبل از فوت مادربزرگ هر سال خونه‌شون بودیم شبای عاشورا...واسه صبح و نذر حلیمش...

پارسال نذری نبود اما من رفتم...فقط واسه اینکه خاله تنهایی بغض نکنه! امسال رفتم اما برگشتم... دایی اینا اونجا بودن... حضور من نیاز نبود!

 

مادربزرگ میگفت فقط یزید شب و عصر عاشورا میخوابه! به مامان اینا توصیه میکرد که بچه ها رو زود بخوابونین تا شب بیدار باشن یه مدتی رو ...و صبحم یه کم بخوابن تا عصر عاشورا بیدار بمونیم...ما بیدار بودیم...بیش از همیشه خمیازه میکشیدیم ولی ما یزید نبودیم...

ما بیداریم آقای امام حسین ع...

اسمش احیا نیس...

ما دلمون شور میزنه!

 

++درجریانین که؟! نخوابیدن یعنی خیلی ریلکس نبودن ...یعنی جلز و ولز زدن...یعنی استرس ...یعنی دلشوره...همین!

فقط یه خواهشه:)

جواب کنکور اومد...

هر کی کنکور داشته امیدوارم موفق بوده باشه!

و اگر نتیجه باب میل‌تون نبوده؛ خیری توش بوده و بناست با تلاش بیشتر نتیجه بهتری رقم بزنین ان‌شاءالله...

یه نکته! 

شما رو به خدا

اگر رتبه‌تون خوب نشده!

گردن سهمیه ای ها نندازین...

به خدا تقصیر اونا نیس که شما کنکور خراب کردین...

دل نشکنین:) 

مرسی ...

 

...

+سعی میکنم دعوا نداشته باشم:)

۱۲
پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان