همان که یارمان بوده، کماکان... (۱۲)

لحظات رخوت!

از هر دری...

۱. دیشب بعد از شنیدن اخبار و خوندن یه سری تحلیل کور و سردرد و دست درد متعاقبش و همچنین البته دیدن این و کلی اشک ریختن! داشتم به این فکر میکردم یه مدت کلا از تمامی شبکه‌های مجازی و غیره ول کنم برم. از هر جایی که با متصل شدن به اینترنت همراه یا وای فای میتونم بهش دسترسی پیدا کنم. اما متوجه یه حقیقت شدم. گریزی از اطلاعات و اخبار نیست!!! 

۳

غم تو صدامی...

۱.حس میکنم از خرداد هزار سال بهم گذشته...

یعنی از اول اردیبهشت که با فوت پدربزرگ شروع شد همه چی خیلی بهم ریخت!!!

ناله نوشته ای در اوج:)

بذارید بگم:)

عصر جمعه و عصر عاشورا تداخلش خیلیییییی غم انگیزه اولا!!! 

پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان