مچم بدجور درد میکرد
بابا خودکار دستش گرفته بود و میگفت از خودم نمینویسم تو بگو!تکلیف توئه...
گفتم اوکی بنویسید؛موجر :حسام پور نسب زاده...فرزند عباد!شماره شناسنامه جای خالی وکالتا با اختیارات تام نسبت به انعقاد قرارداد برای شرکت راسد سازه خاوران به شماره ثبتی فلان اداره ثبت شرکتهای تجاری استان تهران...نشانی تهران بلوار سعادت اباد کوچه پنجم غربی پلاک ...
بابا 😲🤨
میگم چیه بابا جون؟بنویسید دیگه بیزحمت...
میگه غلط کردی !نکنه حفظ کردی ؟از روی یه قراردادی تو نت؟حسام پور نسب زاده رو از کجااا اوردی؟سعااادت آباد رفتی تو چند ساله؟
من😏😏😏
بابا نمیدونه من روز و شب کارم درآوردن قصه اس...دیگه نوشتن یه قرار داد بین ادمای توی قصه که کاری نداره!!!