روح سرگردان نصفه شبی..

وسط درس خوندن حواسم نمیشه گاهی...

این شکلی میشه:

ذهنم بیشتر از اینکه از رو جزوه بخونه تو شعرای حافظه‌ام میچرخه و کلمه پیدا میکنه...و دستام عین یه مامور وظیفه شناس قشنگ ثبتش میکنه...

فردا باید برم صفحه اول اینو دوباره پرینت بگیرم:(

جلو استاد ضایع اس‌!

...

فردا ارائه دارم و میتونم بگم تعطیییییلم...

فقط همین!

ولی دلم درس خوندن نمیخواد...

از اون موقع هاست که نمیدونم دلم چی میخواد ولی میدونم اینو نمیخوام...

۵
تار و پود √
۰۶ ارديبهشت ۰۹:۲۲

بنظرمن که شعرش مرتبط بوده با متن

پاسخ :

بله اغلب شعرا مرتبطن چون ذهنم با کلمات مرتبط درگیر میشه:)
la_adri 100
۰۶ ارديبهشت ۰۲:۲۲

هیچ نکته ای نداشت واقعا، خواستم فضا عوض بشه :)

راست میگی نباید می نوشتم :)

دهانم دوختی و از این جور چیزااا ...

یه حس پشیمانی زمینه ای بهم دست داد :)))

 

 

پاسخ :

:)
la_adri 100
۰۶ ارديبهشت ۰۲:۰۵

منم از این نوشته ها توی صفحات کتابم داشتم :)، برای همین کتاب قرض دادن برام استرس آوره 

بعضیاش واقعا شعرای فحش دار محسوب می‌شد، توی یه صفحه ای نوشته بودم: 

سر بمگردان چنین، پوز مجنبان چنان/ چون تو خری کی رسد در جو انبار من 

 

انشاالله که ارائه تون هم به خوبی بگذره :)

کاملا درک میکنم، منم هر موقعی که نوبت ارائه ام میرسه، وضعیتم به هم میریزه :)

 

پاسخ :

اسمشو گذاشتم سندروم شعر بی قرار:)

دارم به این فکر میکنم چرا باید یه همچین شعری رو بنویسید...هیچ نکته زیبایی شناسی واسه شعر بودن که نه...ولی انتشار و نوشتن مجددش پیدا نمیکنم:))

ممنونم:)
مهدی نیازی
۰۶ ارديبهشت ۰۱:۴۷

درکتون میکنم منم اغلب این حس و حال رو دارم 

براتون حال خوب آرزومندم

پاسخ :

همچنین ...ممنونم:)
مهدی نیازی
۰۶ ارديبهشت ۰۱:۳۳

اینجور مواقع طبیعت گردی یا کلا رفتن به یه فضای دلنشین و آروم لازمه

پاسخ :

بله در حالت عادی ...ولی من متاسفانه از ساعت ۱۲ شب به بعد یه همچین حالی بهم دست میده:))
پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان