طبق معمول آدمای تنبل که ولو میشن روی رخت خواب و کللللل کارای روزمره رو در ولو ترین حالت، در حالتی که بیشترین جاذبه ممکن روشون قابل اعمال باشه، بیشترین سطح تماس با زمین، رو داشته باشن،از وقتی از دانشگاه اومدم همونجوری دارم انجام میدم کارامو!لپ تاپ و کتاب و دفتر و خودکار و حتی پرینتر(که بابا از دفتر رفیقش واسم قرض گرفته)روی تختمه!با یه مقدار زیادی آشغال و پوست خوراکی که بیشتر از اینکه جوابی باشه به آلارمهای گشنگی شکمم، آلارم روحمه واسه کسالت!یعنی رفع کسالت!ممکنه بگید خب چته تو این دو روز ؟هیچی...یعنی یه چیم هست ولی نمیدونم چمه...از رخوت و نخوت و کسالت و سماجت و لجاجت و عداوت و شرارت و ...هممممه چی یه ذره توم هس!مهم نیس...پتی بور!قوت غالب من ...یه کم ریخت رو ملافه بعد از ظهری!حالا که نگاه میکنم یه ردیییییف بلللند مورچه داره میره سمت خرده پتی بورا...از یه طرف باید یه جایی پیدا کنم بخوابم...از یه طرف همه ی دستام و پاهام(حس هزارپا بودن بهم دست داد😂)کباب شده از نیششون...از یه طرف از سر پرکاری و بیکاری شب امتحانی زل زدم به اکوسیستم بامزهشون...میرن...موقع برگشت واسه هرکی تو راه رفتنه شاخک تکون میدن...سلام علیک طور...بامزهاس...دقت کردین تاحالا؟به این فکر میکنم که خب اینا حتما حرف میزنن ...اونی هم که حرف میزنه رو نباید کشت که...میفهمه!شعور داره!ضایع اس!
ولی خب من انقدری شعور ندارم که اتاقمو با اکوسیستم مورچهها شریک شم...امشبو بهشون وقت میدم که جمع کنن بارو بندیلو برن...فردا تمومه!
اکوسیستم رو جدید یاد گرفتم انگار😂
فردا ساعت ۸ میانترم دارم و هنوز بیدارم...با لگد هم بیدار نمیشم اون موقع ولی خب بیدار موندن واسه درس خوندن هم نیست...حوصله درس هم ندارم...
منو چشم زدن ...میدونم!😂😂😂