از امروز یک ماه برگردیم عقب؛
این یه ماه تقریبا با گذشت ۴ روز در بین هرکدام...۳ بار، هر بار نزدیک به یک هفته مریض بودم! چرا؟ نمیدونم!
یعنی یک هفته مریض، ۳ الی ۴ روز خوب...دوباره یک هفته مریض....۳ الی ۴ روز...و دوباره یک هفته مریض!
بار اول فقط تب و لرز بود... جوری که تب و لرز حتی اجازه نمیداد لحاف از من جدا بشه. لب ها ترک خرده و کوفتگی :) ارمغان اون چند شب یهویی بود...وگلاب به روتون مشکلات گوارشی رو همه اضافه کنین!
سه چار روز اوضاع خوب بود که آبریزش بینی شروع شد. یعنی عملا از هر سوراخی توی صورتم آب میپاشید بیرون...عطسه و اشک و ... حس میکردم این چند تا مجرا وصلن به نیل... ول کن ماجرا نبودن
حس زکام بودن اصلا رهام نمیکرد...
تا سه روز که اوضاع کمی بهتر شد...
دوباره تب کردم! این بار گلو و لوزه و ...تحریک شده بود. از شدت گلو درد سیستم بلع و هضم در حد بخورکه نمیری کارمیکنه! اذیت نیستم...دارم میمیرم. گرما و تب از پلکام وکف پام بیرون میزنه و همش دارم به این فکر میکنم این سه گانه به کجا ختممیشه؟!
..
+پست وسط تب و لرز نوشته شد!
حوصله تغییر ساعت رو ندارم
و اینکه انگار پاهام مونده زیر تریلی!
عجالتا حلال کنین...
....
++یه کفتر اومده رو سقف اتاقم...
بس نشسته و تکون نمیخوره!
راستش خوف کردم!!!