بعد از چهار ساعت کلاس به عنوان اولین روز ترم حضوری لازم میدونم یه سری نکات رو تو طول روز به نظرم اومد تو دو فصل مجزا بگم:
فصل ۱، دانشگاه:
میدونین؟داشنگاه باید وقتی باز باشه که یه سری چیزا حل شده باشه...اعم از مسئله بوفه،سرویسا،کلاسا،گرمایش و سرمایش،سلف و ...
وقتی هنوز اینا حل نشده، یه طوریه...بوفه باز نیست!میری توی لابی میشینی از سرما یخ میزنی!سرویس نیس باید پیاده کل داشنگاه رو گز کنی...خب که چی؟ممکنه بگید دانشجو ارشد دیگه نباید با سرویس جا به جا بشه! بله...حق با شماست ولی ما هنوز بانک نزدیم که ماشین زیر پامون باشه دائما...و بال هم نداریم قاعدتا!
فصل ۲:دانشجوها!
اول اینکه من اگه جای اینا بودم به جای اینکه ماسک ردن رو احباری میکردم، آرایش کردن رو ممنوع میکردم!رژ جیغ میزنی زیر ماسک ...خب معلومه مجبور میشی واسه اینکه اونو نشون عالم و آدم بدی ما رو به فنا بدی درحالیکه هم اتاقیت مریضه...
چه کاریه خب؟؟؟
بعدشم اینکه واسه یه داشنجوی ارشد زشته دیگه توی راهرو داد و بیداد راه بندازه و بلند بلند بخنده...باز خودتون میدونین...
و اینکه ....
اه!
حالم از کلاسای حضوری بهم مییییخورررره...