گناه نیمه شب ما کلام حافظ بود...

 

درآ که در دل خسته توان درآید باز

بیا که در تن مرده روان درآید باز

بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست

که فتح باب وصالت مگر گشاید باز

غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت

ز خیل شادی روم رخت زداید باز

به پیش آینه دل هر آن چه می‌دارم

بجز خیال جمالت نمی‌نماید باز

بدان مثل که شب آبستن است روز از تو

ستاره می‌شمرم تا که شب چه زاید باز

بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ

به بوی گلبن وصل تو می‌سراید باز

...

به تفسیرش اعتقاد ندارم...همین ابیات ، کفایت مذاکراته!حتی اگه واقعی نباشه؛حسش خوبه!

والا از هر ۹۰۰هزار باری که به ملت گفت یوسفشون برمیگرده، دوستانمون منو تصدیق کنن که دو بار هم این اتفاق نیوفتاده...ولی خب سرخوشیش خوبه!:)))

 

میگه :

مگر در این شب دیرانتظار عاشق کُش 

به وعده های وصال تو زنده دارندم...

 

+قطعا عشق معنای عرفانی داره...وصال هم همینطور:)))کاملا عرفانی‌...حرف مخالف بشنوم از کلاس ادبیات امشب محرومید...

گوش بدید!نکته مهم:در تفسیر و تاویل شعر حافظ میگن که شما هرجا عشق و معشوق دیدی، مطلوبت رو جایگزینش کن، بعد وصل یعنی دستیابی به اون مطلوب...پس اگه شعر عاشقانه دیدید یهو توهم شکست عشقی برندارید و نیت قبل از گشودن دیوان رو فراموش نکنین و حافظ رو هم گیج نکنین...مثلا شما به نیت قبولی در کنکور دیوان باز میکنین ...یهو این شعر میاد...یادتون میاد در سال سوم دبستان از یکی خوشتون اومده...بعد اون غزل رو میخونین میگین ایول...در حالیکه اینگونه نیست فرزندانم...اولا عشق معنای عرفانی داره در شعر حافظ (اینو اصلا فراموش نکنین😂)ثانیا با این پرش ذهنی عمرا کنکور هم قبول شید...

نمک دان عاااالم شدم امشب...

بس است...

کلاس تعطیله!برید خونه‌هاتون!

۳

نشونه ی مهربونی خدا...

 

 

 

خاله زنگ زده بود و میگفت گوشی رو میگیرم سمت ضریح!(به این میگن یه تماس تلفنی خوب!)

 

با همین صدای گرفته!از همین راه دور !داد میزنم که صدام از میکروفن گوشی رد بشه:سلااااام من عاشقتونم...

خودتون میدونین که هروقت هروقت هروقت میام به خدا گله کنم یاد شما میوفتم و یادم میارید خدا خیلی مهربون تر از این حرفاس..."نشونه ی مهربونی خدا"

مرسی بابت اینکه اجازه دادین بهتون سلام کنم.تلفنی!

 

+عکس بک گراند چند وقته اینجانب است...

نمیدونستم خاله مشهده...یهو که زنگ زد شگفت زده شدم...قاصدی کو؟که پیامی؟سوی دلدار؟برد؟

۱

نکات امروز

بعد از چهار ساعت کلاس به عنوان اولین روز ترم حضوری لازم میدونم یه سری نکات رو تو طول روز به نظرم اومد تو دو فصل مجزا بگم:

فصل ۱، دانشگاه:

میدونین؟داشنگاه باید وقتی باز باشه که یه سری چیزا حل شده باشه...اعم از مسئله بوفه،سرویسا،کلاسا،گرمایش و سرمایش،سلف و ...

وقتی هنوز اینا حل نشده، یه طوریه...بوفه باز نیست!میری توی لابی میشینی از سرما یخ میزنی!سرویس نیس باید پیاده کل داشنگاه رو گز کنی...خب که چی؟ممکنه بگید دانشجو ارشد دیگه نباید با سرویس جا به جا بشه! بله...حق با شماست ولی ما هنوز بانک نزدیم که ماشین زیر پامون باشه دائما...و بال هم نداریم قاعدتا!

فصل ۲:دانشجوها!

اول اینکه من اگه جای اینا بودم به جای اینکه ماسک ردن رو احباری میکردم، آرایش کردن رو ممنوع میکردم!رژ جیغ میزنی زیر ماسک ...خب معلومه مجبور میشی واسه اینکه اونو نشون عالم و آدم بدی ما رو به فنا بدی درحالیکه هم اتاقیت مریضه...

چه کاریه خب؟؟؟

بعدشم اینکه واسه یه داشنجوی ارشد زشته دیگه توی راهرو داد و بیداد راه بندازه و بلند بلند بخنده...باز خودتون میدونین...

و اینکه ....

اه!

حالم از کلاسای حضوری بهم مییییخورررره...

 

۳

مهلت شما به پایان رسیده است !!!

عادت کردم به آدما توی ذهنم مهلت میدم !مهلت واسه اینکه یه کاری انجام بدن ...نشونه میذارم واسه اینکه اونا رو نگه دارم توی ذهن و زندگیم ...میدونم این غیر منصفانه اس که اونا از این قضیه بی اطلاعن !میدونم ممکنه بعدا اون کارا و رفتارایی که من نشونه گذاشتم رو انجام بدن( که اگر انجام بدن بی تاثیر نیست اما مثل وقتی نیس که بهشون مهلت دادم) ولی این چند روز ، به چند نفر مهلت داده بودم که تموم نشن !و اونا راااحت تموم شدند!

حالا که درست فکر میکنم این فرصته، واسه خودمه واسه بستن پرونده یه سری آدم بااین شرایط !!!که دیگه نصفه نیمه نمونن ...یه جا آخرش به نقطه ختم شن ...یا یه جا به این پی ببرم که این آدما بنا نیست که تموم شن ...بنا نیست به قول حسین وحدانی توی کتاب « دال دوست داشتن » توی زندگیم متعفن شن!با پای خودشون برن بیرون بهتره !خیلی بهتر!

حرف زیاد هست اما واقعیتش حوصله گفتنش نیس ...

بمونه واسه بعد ...

فقط یه چیز !
اونم اینکه آدم نمی‌فهمه اولش که کی می‌خواد اذیتش کنه ، کی فقط و فقط به قصد سود گرفتن ( حالا به لحاظ توجه و احساس و تنها نموندن یا درسی و علمی و انداختن کاراش روی شونه تو)بهش سلام میده ...و ممکنه خیلی وقتا به خاطر حضور توی یه جمع یا کنار آدم یا آدمای سودجو، متفاوت، خیلی خیلی متفاوت، از زیر کار در رو و ...ناراحت شه !طبیعیه ! علم غیب نداریم ...ولی این روزا به یه نکته پی بردم که هر سلامی ، الزاما جوابش علیک سلام نیست !

با احترام به م.ه ، ز.ج و...

 

 

 

...

+اینکه ترم با یه کلاس حضوری ساعت ۸ صبح شروع بشه ، بعد از دو سال !!!واقعا غمگین انگیز و دردآوره !یعنی من حسم بهم میگه که حتی میتونه ضد حقوق بشر هم باشه !:))))

...

۳
پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

آرشیو مطالب
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان