ناهماهنگ

ناهماهنگ

پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

بایگانی
پیوندها

عادت کردم به آدما توی ذهنم مهلت میدم !مهلت واسه اینکه یه کاری انجام بدن ...نشونه میذارم واسه اینکه اونا رو نگه دارم توی ذهن و زندگیم ...میدونم این غیر منصفانه اس که اونا از این قضیه بی اطلاعن !میدونم ممکنه بعدا اون کارا و رفتارایی که من نشونه گذاشتم رو انجام بدن( که اگر انجام بدن بی تاثیر نیست اما مثل وقتی نیس که بهشون مهلت دادم) ولی این چند روز ، به چند نفر مهلت داده بودم که تموم نشن !و اونا راااحت تموم شدند!

حالا که درست فکر میکنم این فرصته، واسه خودمه واسه بستن پرونده یه سری آدم بااین شرایط !!!که دیگه نصفه نیمه نمونن ...یه جا آخرش به نقطه ختم شن ...یا یه جا به این پی ببرم که این آدما بنا نیست که تموم شن ...بنا نیست به قول حسین وحدانی توی کتاب « دال دوست داشتن » توی زندگیم متعفن شن!با پای خودشون برن بیرون بهتره !خیلی بهتر!

حرف زیاد هست اما واقعیتش حوصله گفتنش نیس ...

بمونه واسه بعد ...

فقط یه چیز !
اونم اینکه آدم نمی‌فهمه اولش که کی می‌خواد اذیتش کنه ، کی فقط و فقط به قصد سود گرفتن ( حالا به لحاظ توجه و احساس و تنها نموندن یا درسی و علمی و انداختن کاراش روی شونه تو)بهش سلام میده ...و ممکنه خیلی وقتا به خاطر حضور توی یه جمع یا کنار آدم یا آدمای سودجو، متفاوت، خیلی خیلی متفاوت، از زیر کار در رو و ...ناراحت شه !طبیعیه ! علم غیب نداریم ...ولی این روزا به یه نکته پی بردم که هر سلامی ، الزاما جوابش علیک سلام نیست !

با احترام به م.ه ، ز.ج و...

 

 

 

...

+اینکه ترم با یه کلاس حضوری ساعت ۸ صبح شروع بشه ، بعد از دو سال !!!واقعا غمگین انگیز و دردآوره !یعنی من حسم بهم میگه که حتی میتونه ضد حقوق بشر هم باشه !:))))

...

  • ۳ نظر
  • ۱۰ بهمن ۰۰ ، ۱۹:۱۶
  • ۱۱۷ نمایش

یه چیزی که راجع به خودم کشف کردم اینه که نامبرده!یا خیلی بیکاره!یا خیلی کارداره!حد وسط نداره اصلا مشغله‌هاش...

چند روزی تو بیکاری طی شد!شاید به نحو بد و بطالت...

شایدم خودم اینطور فکر میکنم و لازم داشتم به این استراحت و بطالت بگذرونم...در هر صورت این هفته که شروع بشه...آزمون بعدی در کمینه!۲۰ اسفند!ترم دو ارشد داریم!و مصاحبه اول بهار!شاید بازم بینش دو سه روزی بشه بطالت رو پیشه کرد اما اینه داستان!به شرط زندگانی!

باید یه کم خودمو واسه آزمون ۲۰ اسفند جمع و جور کنم!واقعیتش دیگه نمیتونم مردودی رو تحمل کنم...مردود شدن خیلی سخته!خیلی!به خصوص وقتی واسه نوشتن لفظ "مردود" از اپشن و همزمان استفاده میشه...یعنی اگه بولد نبود یا همزمان با بولد بودن ایتالیک نبود، کمتر تو صورت آدم سیلی میزد!میدونم حرفم زیادی مزخرفه ولی کشفمه که این دوتا مولفه روی بیشتر ناراحت شدنم اثر داره...

مثل اینکه طرف وسط بحث داد بزنه و طرف دیگه بگه:صداتو برا من بلند نکناااا!

 

  • ۰ نظر
  • ۰۶ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۲۴
  • ۱۱۱ نمایش

ای خدا

ما رو از شر آدمای نصفه نیمه...

از آدمایی که هر چند وقت یه بار روی زندگیمون آوار میشن و آرامش رو ازمون میگیرن و میرن ...

بعد بعد وقتی خوب شدیم دوباره برمیگردن...

اونایی که در نبودن و بودن ناتمامن...حفظ کن!

  • ۰۶ بهمن ۰۰ ، ۱۰:۳۴
  • ۶۹ نمایش
  • Fateme ..

نرگس

۰۳
بهمن

 

اگه از من بپرسن گل مورد علاقه ات چیه؟من میگم نرگس...

به خاطر بوی غریبش...

به خاطر فصلش...وقتی همه گل ها می‌میرن این تازه تازه میشکفه...

وقتی گرفته بودمش یه جا برف پا نخورده دیدم و گفتم بذار یه عکس بگیرم.و فقط یه چل و دیوونه مثل من با دیدن برف پا نخورده عین چی ذوق میکنه...

 

دستام یخ زده بود...

سینوزیتام داشت منفجر میشد...

ولی باید میگرفتمش😂😂😂

 

+بی ربط نوشتها

۱.قبول دارین یکی از بدترین لحظات زندگی اونجاییه که نوتیف گروه کلاسی میاد که فلان استاد نمره گذاشته؟

فک میکردم با گذر زمان و افزایش سن...این حس گند از بین میره ولی تا لود شدن سایت دانشگاه هنوز ۶۵ بار قلبم میاد تو دهنم...

۲.یه احتمالی هست ...مبنی بر اینکه عکسم توی یه جشنواره برنده بشه و ...

اگه این اتفاق افتاد...حتما جزئیات بیشترشو بهتون میگم...ولی فعلا دعا کنین...

چرا گفتم؟چون بازخوردهای خوبی گرفتم‌..و من کلا با اینکه یه حرفی رو تو دلم نگه دارم مشکل دارم...:)))

۳.دیشب اومدم لایحه اعتراص بنویسم...انقدر گیج بودم و انقدر کلمات از نوک خودکارم در میرفتن و مواد قانونی از مغزم که گفتم ولش کنننن...امروز نوشتم...و برای بار چهارم یکی بهم پیشنهاد داد که به جای دنبال کار گشتن و آزمون دادن برم یه صندلی بذارم جلو در دادگستری عریضه بنویسم...تو دو روز چهار نفر...ممنووون!اونم شوخی...!

۴.واسه فردا بعد ازظهر عزمم رو جزم کردم برم کتابفروشی ...کتاب خوب این مدت خوندین اعم از رمان،شعر،داستان کوتاه،جستار،علمی /حقوقی،دینی ...معرفی کنین برم بگیرم...اگه نسخه الکترونیکی هست اونم بگید تا ترم شروع نشده چند تا کتاب بخونم...حس میکنم خیلی مغفول مونده این چند وقت کتاب در زندگیم...

  • ۰ نظر
  • ۰۳ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۵۳
  • ۱۱۱ نمایش