همان که یارمان بوده؛ کماکان... (۵)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

همان که یارمان بوده؛ کماکان... (۴)

 

...

یک سالِ تمام واسه وکالت و ارشد و سایر آزمونای بی‌ربط و با ربط میخوندم. پارسال... خیلیا میگفتن که زوده. ولی با حساب و کتاب خودم وقتش بود که بلافاصله بعد از لیسانس، وارد شغل و اینا بشم. ازمون ارشد رودادم. و رتبه‌ام خوب شد... خدا رو شکر. ولی نه اون رشته و نه اون دانشگاهی که میخواستم نشد برم:) ... وکالت اول رو دادم. شب خواستگاری اقای دور دست فهمیدم اونم رد شدم:)) طبق قاعده دغدغه بی ربط به موقعیت، واسه دوستی نوشتم مردود شدم! گفت الان وقت ناراحتی واسه مردودیه؟:/

ازمون داوری دادم... سنم نرسید و البته ازمونشم رد شدم:))) چند ماه بعدش دوباره آزمون گذاشتن، با شرط سنی:))) گفتم اشکال نداره امسال قضاوت میگیره و من از آزمون علمی به خاطر معدل الف بودن معافم:) دقیقا اونم شرط سن گذاشتن و اونم... رفت هوا:))) 

تقریبا هیچی به هیچی:))) 

من موندم و کلاسای اینجا و بیکاری:) 

...

قصدم مقایسه نیس:) 

فقط من یکی از اقوام رو وسوسه کردم که ثبت نام کنه و بیاد آزمونا رو. استخدامیا رو... با بچه کوچیک و بعد از چندین سال فارغ التحصیلی و بدون خوندن درست حسابی! همممه ی آزمونا رو قبول شد:))) 

داوری قضاوت وکالت:) 

مضافا...

دختری که تا دیروز درگیر عقدش بود، پیام داد واسه تحقیقات مصاحبه بعد از قبولی شماره ات رو دادم:))) ممکنه امروز و فردا بهت زنگ بزنن...

 

پیاپی حس میکردم باید برم کله ام رو بکوبم به تیزی یه گوشه ی دیوار:))

 

چرا بعضی وقتا اینجوری میشه؟ نمیدونم...

۳

همان که یارمان بوده؛ کماکان... (۳)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

همان که یارمان بوده؛ کماکان... (۲)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
پیوندِ عمر بسته به موییست
هوش دار
غمخوارِ خویش باش!
غم روزگار چیست؟

آرشیو مطالب
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان